Please enable JavaScript.

Coggle requires JavaScript to display documents.

Eagle Flight - Shetaban Process - Coggle Diagram

- - - - قدم های کوچک اما مستمر و پیوسته برداریم
        
        از مرز راحتی comfort zone خود بیرون میایید: فقط 2% آدمها بیرون میان بقیه 98% همونجا میمونند (شکل زیر👇
      - از مسیر لذت ببریم --باعث میشه--> در حال باشیم
      - جشن بگیریم و به خودمان جایزه بدیم
        
        نگرش برنده بودن Winner Mentality
        انتظار بالا از خودمان + درآخر پروژه جایزه دادن = حتی درآخر که به هدف میرسیم خوشحال نیستیم
        
        در آخر هر قدم ولو کوچک باید جشن گرفت مثل خوردن شکلات، لبخند جلو آینه و...
      - قابل اندازه گیری Measure باشد
        if you can't measure it, you can't improve it
  - - - تحرک: ورزش و تاثیر روی هورمون دوپامین
      - خواب: بالای 95% افراد به هشت ساعت خواب نیاز دارند > Performance
      - تغذیه: غذای سالم و ویتامین های مکمل
    - - باشد => هنر زندگی تعادل بین این سه بُعد است ==> رقص هارمونی
      - <= نباشد
        
        با لذت به هدف نمی رسیم مثال ماشین فراری هم باید برای رسیدن به مقصد بایستد و آب و بنزین بگیرد => با لذت به هدف نمیرسیم (با درد ورنج)
        
        کارآرایی performance پایین میاد => تعادل نداشتن > لنگ زدن چرخ
        یک درجه تغییر در اول مسیر ما رو در بلند مدت عوض می کند
- - - - Mid-brain
        احساسات (شنیداری و دیداری)
      - Fore-brain
        منطق و حل مساله
      - Hind-brain
        غرایز و اعمال حیاتی
        
        فیلترهای Hind-brain
        
        1- Fearترس
        2-Doubt شک
        3- Danger خطر
        4-Uncertainty عدم قطعیت
        5-Complication پیچیدگی
        6- Suspicion سوءظن
        7- Boredom کسل آور
      - مثال: در کوچه خلوت از پشت ام ناگهان صدا میاد
        اول شوکه می شم و می ایستم > Hindbrain
        دوم بر میگردم و گربه رو تو سطل آشغال می بینم و تصویرسازی می کنم > Midbrain
        سوم تجزیه و تحلیل می کنم گربه های خیابانی زیاد شده اند > Forebrain
    - - 1- طبیعی: ایستگاه اتوبوس نشستم منتظرم Natural
        2- جالب: یه بچه میاد روپایی میزنه Interesting
        3- لذت بخش/دردآور: یه دختر خوشکل با بیکینی رد میشه Pleasurable/Painful
        4- مهم:⚡ یکی زنگ میزنه میگه امشب برای صد نفر سخنرانی داری Important
        5- خطر: ناگهان صدای شلیک میاد. ببینم مشکل کجاست؟ Dangerous
      - نکته: دلیل تنبلی procrastination، چون در مرحله natural & Interesting هستیم. اگر مثل بیزنس و خانواده مهم باشند نمیام وقتم رو توی Social media بزارم
        برای رفع تنبلی باید ارتباط شبکه مثبت رو قوی کنیم
  - - - 2- تعادل سازی کمک میکنه ترس و فیلترها رو برداریم چون:
        از یک طرف با برداشتن فیلترها > شفاف سازی
        از طرف دیگر آگاهی رو بالا می بریم > تصویرسازی
      - 3- در تعادل سازی هر سه بخش مغز باید همگام و در هارمونی باشد وگرنه به هر خواسته ای کی میخواهیم برسیم در یکی از این سه بخش گیر می کند و بلاک میشود. مثال میخوام ورزش کنم اما وقت ندارم و به کارام نمیرسم
      - 1- در حالت عادی به وقایع اطراف فقط واکنش Reaction نشون میدیم و در 7 فیلتر Hindbrain هستیم. ما می خواهیم از بالا به پایین از طریق Forebrain با وقایع از روی فکر انتخاب و برخورد کنیم و نه بر اساس احساسات
    - - 1- دلیل اصلی که تا بحال به این هدف نرسیده اید چیست؟
        2- مشکل اصلی چیست ( تا 4 بار بپرسید و عمیق شوید)
        3- در حال حاضر چه مشکلی را برای شما بوجود آورده است؟
        4- از 0 تا 10 چه نمره ای به این مشکل می دهید؟ (0 کوچکترین و 10 بزرگترین)
        5- از 0 تا 10 چقدر آماده اید که به این هدف برسید؟ (0 اصلاً آماده نیستم و 10 کاملاً آماده ام)
        6- چرا عدد کمتری را انتخاب نکردید؟
        7- تصور کنید که به این هدف رسیده اید، چه نتایج و تغییرات مثبتی توی زندگیتان بوجود می آید؟
        8- چرا این نتایج برایتان مهم اند؟
        9- قدمهای بعدی چه هستند؟
  - - - Neuron that fire together wire together - Donald Hebb
        1- وقتی شبکه ای بوجود میاد که از شبکه قبلی خیلی قوی تر باشه و با یک عادت بوجود میاد مثلاٌ دیدن Netflix
        2- شبکه عصبی از بین نمی رود - پاک کردن وجود ندارد مثال ماندن خاطرات
        3- چیز جدید شروع اول سخت بعد اتومات > تکرار میشه > شناسایی شبکه عصبی جدید
      - سه عامل ساختن سریعتر شبکه عصبی Quicker Myelinate
        1- مهم بودن 2- ترافیک (پالس بیشتر) 3- اضطراری Urgency سریعتر و بالاتر
        مثال مسواک زدن مهم - هرشب (ترافیک) - سریع انجام بدیم که بخوابیم
      - توی هدف گذاری باید هدف مهم باشه که پروسه رو بیشتر Myelinate کنه
        مثال نوشتن 100 دلیل چرایی هدف > منتقل از Hindbrain به قسمت Forebrain
        علت چون شبکه جدید قوی تر میشه وارتباط میدیم به چیزهای مهم > حس مثبت =>تمایل بیشتر / ترس کمتر / انجام دادن راحت تر
    - - 1- از 0 تا 10 چقدر این هدف برایتان مهم است؟
        2- 100 تا دلیل بنویسید که چرا رسیدن به این هدف برایتان مهم است؟ نتایجی که رسیدن به این هدف در زندگیتان میگذارند چه اهمیتی دارند؟
        3- پس از نوشتن دلایل این هدف چقدر برایتان از 0 تا 10 مهم است؟
        نکته 1: زمانیکه به دلایل 50-60 ام رسیدید انگشتت درد میکنه و ذهن و بدن میگه باید مهم باشه که باوجود درد داره ادامه میده و تحمل میکنه!
        نکته 2: اونقدر نوشتن رو ادامه بدید - حتی اگر دلایل تکراری می نویسید - که اهمیت اون به بالای 5 برسه
        نکته 3: پیشنهاد سعید: من هدفی رو تو زندگی ام شروع نمی کنم مگه اینکه 100 تا دلیل داشته باشم مثال غواصی رو دوست دارم اما نیاز نیست certificate بگیرم
    - - تعریف: زمانیکه کاری مهم است داریم از Forebrain استفاده می کنیم چون حیات و بقا Survive خودت و خانواده مطرح است و برای همین روی ترس ها و Hindbrain غلبه می کنیم (مثال وقتی استرالیا اومدیم)
    - - S = Cellar Set Point (%50)
        بخشی ار ژن، بچگی و بزرگسالی که شکل گرفته
        C = Condition of Living (%10)
        من کجا هستم و چقدر امکانات دارم.
        V = Voluntary Action (%40)
        choice we take daily انتخاب ارادی من دربرابر اتفاقات
        
        نکته 1 برای C > تبلیغات دنیای امروز، پس به جای خرید، تجربه جدید کسب کنید
        نکته 2 برای بالارفتن Happiness روی S و V فوکوس کنید
        نکته 3 برای V می توانیم، اول: الگوی تکراری زندگی رو بشکونیم و عمل جدیدی رو تجربه کنیم دوم: کارها رو از روی عقل، اختیار و آگاهانه انجام بدیم مثلاً کسی شاکی بود جواب منطقی و آگاهانه و از Forebrain استفاده کنیم. سوم: من انتخاب می کنم در زمینه ی سه بعد زندگی %1 بهتر از روز قبل و مستمر باشم
  - - - ما در خیلی از کارها با هدفمان تضاد داریم مثلاً میخوام برم مسافرت ولی باید قسط خونه رو بدم یا می خوام ورزش کنم اما اونوقت زمان بیشتر برای کار کردن ندارم
    - - من ---A--- رو می خواهم ولی ---B--- مانع آن شده است مثال من می خوام ---ورزش--- کنم اما ---کار--- مانع آن شده است. سوأل ها:
        1- از 0 تا 10 چقدر این تضاد مانع رسیدن شما به هدفتان شده است؟
        2- چگونه رسیدن به A مرا در رسیدن به B کمک می کند؟ جواب مثال بالا زمانیکه ورزش کنم کارم رو بهتر انجام میدم و سرحال تر میشم.
        3- حالا از 0 تا 10 چقدر این تضاد مانع رسیدن شما به هدفتان شده است؟
  - - - 1- عامل های مختلف ترس را trigger اش می کنند گاهی اوقات این عامل ها مفید است و برای بقا لازم مثل صدای گلوله و زلزله
        2- به دنبال این نیستیم که شبکه ی عصبی رو از بین ببریم بلکه می خواهیم ارتباط جدید بسازیم و تقویت کنیم
        3- اگر این کار رو نکنیم ترس ها قوی تر می شود پس با فرار کردن و Procrastination به سمت منفی و ناتوانی میریم
      - نکته: نباید ترس رو با حقیقت Fact اشتباه بگیریم. مثلاً اگر کارم رو عوض کنم شغل بعدی پولش پایین تر است این یک fact است. اگر چیزی fact است به skill نیاز داریم و باید اون رو یاد بگیریم.
    - - 1- نوشتن تمام ترس ها مثلاً من در جمع انگلیسی صحبت نمی کنم چون: لهجه دارم، قضاوتم می کنند، اعتبارم رو ازدست میدم و...
        نکته هرچه در مورد ترس ها صحبت کنیم ضعیف تر می شوند چون عادت کردیم از ترسها فرار کنیم.
        2- انتخاب سه ترس از بین ترسها ی لیست و نوشته شده
        3- چرا این ترس ها خیلی خنده دارن؟ در مثال بالا لهجه ام شفاف نیست چون تازه اومدم پس مسخره است => داری معنا رو در ذهنت تغییر میدی
        4- شناسایی کلمات توانمند کننده ی ترس ها این حلقه ی ذهنی ترس ناتوان کننده رو از کلمات کلیدی contraction رو گسترش expansion میدیم،مثال بالا کلمه کلیدی "لهجه"
        5- چگونه رسیدن به این هدف شما رو به غلبه بر موارد ترس شماره ی 4 نزدیکتر می کند؟ (تا 100 دلیل) در مثال بالا چگونه با صحبت در جمع لهجه ی شفاف تری میگیرم؟
        6- انتخاب سه ترس بعدی از مرحله 1 و تکرار پروسه
    - - واقعی (مفید): مثال شنا بلد نیستم، اگر بخوام بپرم وسط اقیانوس Hindbrain میگه جون در خطره و راضی میکنه بدن رو که انجام ندیم.
      - غیر واقعی (غیر مفید): مثل ترس صحبت کردن که جونم در خطر نیست اما نمی تونم یا زبانم خوب نیست و کار جدید رو شروع نمی کنم یا میترسم درخواست افزایش حقوق بدم.
- - - - توضیح: خوبه اما بیشتر به درد کسی میخوره که نمیتونه تصویرسازی کنه. بر روی دیوار خونه بردی بزنید و آنچه می خواهید بچسبانید مثلاً لینکدین title عوض کنید
      - نکته1: باید خودتان در آن باشد و شاد و خندان هم باشید
        نکته 2: بک گراند گوشی موبایل هم میشه چون روز چند بار میبینیم
        نکته 3: اگر فقط تصویر سازی کنیم و دردنیای بیرون هیچ عملی انجام ندیم فایده نداره
    - - توضیح: Critical Faculty بین Conscious mind & Sub-conscious
        می باشد. در این تکنیک میانبر ما Critical Faculty رو موقتاً خاموش می کنیم و اطلاعات رو از طریق تصویر سازی وارد sub.c می کنیم و دوباره روشنش می کنیم.
      - روش انجام:
        1- نفس عمیق و یکدفعه به خواب میرویم طوریکه حالت سرو بدن به پایین می افتد
        2- تلاش می کنید چشمتون رو باز کنید اما نمیشه، این کار رو چندین بار بکنید
        3- تصور کنید اول-کاری که می خواستید کنید با اعتماد به نفسٍ انرژی و اشتیاق داری انجام میدی، دوم- ببین انجام شده، سوم-ارتباط بگیر با حس انجام شده و هدف بدست آمده، چهارم- این حس رو تو کل بدنت پخش کن و نتیجه آن راببین جایزه، تحسین خودت و بقیه
        4- با سه شماره یکدفعه بیدارمی شوید
      - 🎧 Meditation Audio 🎧
    - - مکانیسم:
        1- در کمترین زمان عمیق می شیم ( از دریاچه و جنگل به اتفاق آینده)
        2- نه تنها نتیجه رو میبینیم قدمهای رسیدن به اون رو هم می بینیم
        3- وقتی عکس ها را از بالا می بینیم و هزارن نسخه ازون رو پخش می کنیم Myelinate را بیشتر می کنیم
        4- با شگرگزاری آخر مهر تایید رو بر آن میزنیم
      - 🎧 Meditation Audio 🎧
      - روش انجام:
        1- تصور کنار دریاچه > جنگل > راهرو > درطلایی > باز کردن => دیدن در اتفاق آینده => کجایید؟ چه می کنید؟ کیا دور وبرن؟ > تصور رنگ، صدا و تصویر
        Zoomout ==> گرفتن عکس از اتفاق و گذاشتن تو جیب
        2- پرواز به بالا و دیدن > چه کارها و قدمها steps برداشتید تا به این نتیجه رسیدید؟ > تصور سازی و به یاد آوردن
        3- پرواز بالاتر > دیدن اتفاق از بالا دربُعدِ خیلی کوچیک > عکس رو از جیب درآوردن و هزاران و میلیون ها نسخه از موفقیت ما در فضا رها میشه
        4- حس موفقیت در تک تک سلول های بدن > حس رضایتمندی ،تشکر و سپاسگزاری
- - - - 2- کنترل شرایط: در هدف چون شرایط را کنترل می کنیم اگرشرایط عوض شود ناراحت می شویم اما در سیستم تمرکز بر روی کنترل شرایط نیست. مثال هدفی داشتیم با آمدن کرونا از بین رفته، اگر رویکرد mindset هدفگرا باشد بیشتر ناراحت میشویم چون روی شرایط کنترل نداریم
      - 3- زمان: اگر در سیستم 2 سال شد 4 سال لذت میبریم چون از مسیر داشتم لذت میبردم
      - 1- مسیر: در هدف مسیر و GAP بین حال و آینده ما رو خوشحال نمی کند اما در سیستم چون تمرکز بر روی قدم ها steps است خوشحال هستیم
      - 4- تغییر انتهای مسیر: در هدف اگر انتهای مسیر تغییر کرد ناراحت می شویم ولی در سیستم چون مسیر داره به ما فیدبک میده نه تنها ممکنه راه رو عوض کنیم بلکه لذت میبریم. مثال دوست سعید برا ماراتن تمرین می کرد، دو ماه تمرین سخت اما بعد مسابقه اضافه وزن. اما در سیستم ماراتن نتیجه نیست و اگر کنسل بشه باز هم لذت میبریم.
      - 5- انعطاف پذیری: به دلایل بالا چون هدف بر انتها و سیستم بر حال تمرکز دارد، انعطاف پذیری در سیستم بیشتر است.
  - - - اکشن های مرحله قبل را طبق جدول زیر به چهارقسمت تقسیم می کنیم و برای برداشتن منفی ابتدا 1- کم کنیم سپس > 2- متوقف کنیم و برای اهداف مثبت ابتدا 3- شروع کنیم بعد > 4- افزایش دهیم. شکل زیر👇
    - - هدف کلی رو به تکه های 3 تایی می شکونیم (چون مغز سه تا رو بهتر پردازش میکنه) و آنقدر ادامه میدهیم که برسیم به یک اکشن که 1- عملی باشد 2- نه ترس، نه سخت و نه بزرگ باشد - شکل زیر👇